Wednesday, April 12, 2006

Humanity MUST prevail

the following i just found in my inbox, since it is about HUMAN RIGHT of self-expression, will post it here for a change, for Farsi readers. Hope i am not 'accused' of being a "Bahaee'! But who cares, i visted their temple in Delhi 2 months ago and it was a delight! Jay Baba
انسانیست باید محقق شود.
سالهاست که دراین مملکت انسانها به جرم اندیشه محکوم میشوند. ربطی هم به جمهوری اسلامی ندارد. آیین قبیله است. ریشه اش بیشتر در فرهنگ است تا سیاست. اما وسعتش وقتی دیده میشود که میرسد به روابط کلان اجتماعی. عمریست قاعده دراین مرز و بوم حذف مستقیم دیگران است . فقط حلقه ی این "دیگران" درهر دوره از گردن عده ای به گردن گروهی دیگر افتاده.
درميان آنها که مدام "دیگران" بوده اند ، چه درزمان قاجار، چه درزمان پهلوی و چه امروزـ البته با شدت و ضعف درنوسان ـ بهائیان، شاگرد اول شده اند. محرومیت از تحصیل دانشگاهی ، محرومیت از ثبت ازدواج در اسناد رسمی ایران ، محرومیت از دریافت حقوق بازنشستگی ، حتی محرومیت از داشتن عنوانی به نام بازنشستگی علیرغم سنوات کار، محرومیت ازداشتن حق بیمه ،محرومیت از داشتن سنگ قبر، اعدام های فراوان، شکنجه وحبس های بی دلیل، حبس اموال، تخریب مکانهای مقدس و ممنوعیت خروج از کشورو آزارهایی از این دست ـ که چند موردش بعد از اصلاحات کم رنگ و یا حل شد و باقیش همچنان به قوت خودش باقیست ـ از جمله مواردیست که باور کردنش در قرن ۲۱ کمی سخت است اما به شدت واقعیست. و تمام اینها تاوان همان "جور دیگر اندیشیدن" است و قصه ی" قبیله و دشمن". متاسفانه ترس از آنچه که هرگز ندانسته ایم چیست، فضا را برای اعمال این حذف خشن آماده تر میکند.
گاهی فکر میکنم این ندانستن بر میگردد به اینکه به شدت ایرانیست. شاید اگر مبداش به هند یا چین یا بیافرا بر میگشت کمی ساده تر نگاهش میکردیم .هنوزهم ما، بهائیان را به عنوان پیروان "بهائی گری" میشناسیم. هنوز هم به دلیل نظم اداری این آیین، باور میکنیم که اینها وابسته اند به تشکیلات مخوف فراماسونری. هنوز هم فکر میکنیم که کار، کارانگلیس ها ست و کتاب های قطوری هم برای اثبات این فرضیه ها در بغلمان گذاشته اند. هنوز هم خیلی ها فکر میکنند که اميرعباس هویدا بهائی بوده . هنوز هم قصه ها هست ازآن کلید ها که در محفل های این جماعت رد و بدل میشود. و قصه های ازدواج با محارم... و خلاصه هر چه که غرور ملتی را جریحه دار میکند تا آنها را محکوم کند و من حذف کننده را تایید. ونمی دانیم که آنها هنوزهم زندانی میشوند و هیچکس نمیتواند خبری از وضع سلامتشان به بیرون برساند یا ازشان دفاع کند.
اینکه من چه باوری دارم، دین دارم یا حتی خداپرست هم نیستم ، اصلن مهم نیست. حتی اینکه آیا به آنچه ادعای باورش را داشته ام یا به باورش شهرت پیدا کرده ام ، مخلص بوده ام یا نه. حتی اینکه آنچه جماعتی عاشقانه برایش جان میدهند به زعم من یا دیگری اسمش دین است یا فرقه یا هیچ، این هم مهم نیست.
من اما به عنوان یک انسان درد میکشم وقتی انسان دیگری تنها به جرم اندیشه ی" دیگر" در هر کجای تاریخ یا جغرافیای هستی محکوم باشد. چه زینب ،چه مسیح ، چه حلاج ، چه گالیله، چه ژاندارک، چه ماندلا، چه طاهره ، چه واسلاو هاول، چه اکبر گنجی و چه آنها که بعدها نامشان خواهد ماند
محمد میر

0 Comments:

Post a Comment

<< Home