Tuesday, February 14, 2006

A new marrige in Baba's family=ازدواجی جدید در خانواده ی مهربابا

15/02/2006 / 00:27

peace on lovers…. Today at lunch there was a happy announcement: Monica and Art were engaged, or married! What a happy news. All got excited and congratulated them and we took some pictures. They brought sweets and all were happy. Two weeks ago also Ruhi and Mehdi got married under the tin-shed and we played their favourite music, with tanbur and daff, there. Getting married in Baba’s family is something else and I may write about it later.

سلام بر عاشقان عشق ..... امروز وقت نهار ناگهان ولوله ای درگرفت و همه شاد شدند: کسی اعلام کرد که مونیکا و آرت با هم ازدواج کرده اند.... ما بیرون نشسته بودیم و این زوج عزیز آمدند بیرون و همگی آن ها را در آغوش گرفتیم و بوسیدیم. به آنان گفتم که بدون شیرینی نمی شود و آرت رفت و مقداری شکلات عالی آورد برای همگی...... دو هفته پیش هم شاهد ازدواج ساده ی روحی جان با مهدی جان بودیم در بالای تپه/ از من و سید جان هم دعوت کرده بودند تا در این مراسم خودمانی شرکت کنیم و ما هم برایشان تنبور و دف نواخیتم که خیلی تحت تاثیر قرار گرفتند زیرا آهنگ های مورد علاقه شان را بدون درخواست برایشان می زد سید جان.

ازدواج کردن در خانواده ی بایا عالمی دارد که شاید روزی بیشتر در موردش بنویسم.

Me and Bob actually talked about having a ‘service’ for single Baba-lovers to find their partner in His love and Service. I just may add this to ‘myservices’ blog. Why not? There are many single people in Baba’s family who may not find their ‘right’ partner-for-life, because they do not know each other well enough…. We will see…. No power and I better post this now and will post the pictures of today, if I receive them. Jay Baba 00:34

درواقع هفته ی پیش با برادر باب در این مورد حرف زدیم که جای یک سرویس زوج یابی در خانواده ی بابا خالی است و شاید خودم این رحمت (بله، زحمت نه، بلکه رحمت!) را بر عهده بگیرم تا افرادی را که مایل به یافتن زوج مناسب خودشان در این خانواده ی بشری هستند بتوانند از آن بهره ببرند. بزودی بیشتر به این کار می پردازم که خودم هم ذی نفع هستم و بدم نمیاد زوجی مناسب در خانواده ی بابا پیدا کنم. البته در اینجا و همه جا تمام کارها به دست خود کاپیتان اعظم است ولی بالاخره ما نیز سهمی داریم در انجام وظایف مطابق با خواست مهربابا. بهتر است این را بچسبانم تا برق اظطراری هم تمام نشده.... هووووووووووووووو بابا هوووووووووووووووووووووووو

0 Comments:

Post a Comment

<< Home