Wednesday, August 09, 2006

The Roots and The Leaves! =ریشه ها و شاخ و برگ

09/08/2006 / 14:24

Jay Baba …. Following is a response to some Yahoo IM from a brother in Iran.

He had asked me to join an ‘anti Jewish movement’ on the net, a sanction against Israeli products, and I refused. So he asked me a few questions which I answered.

My view is that these wars and problems are only the ‘leaves on the branches’, and the ‘roots’ are in human greed, selfishness and prejudice against one another. Until we do not deal with the roots, the leaves keep coming back. Huuuuuuuuuuuuuuuuuu

متن زیر در پاسخ به یکی از عزیزانی است که از من خواسته بود تا در یک حرکت ضد اسراییلی محصولات آن کشور را تحریم کنم و در این کار مشارکت کنم و بنده به اختصار برایش نوشتم که معذورم و از ایشان بعید می بینم که دست به چنین حرکاتی بزند. در پاسخ من چند پیام آفلاین برایم گذاشته بود که در زیر با حروف ضخیم آمده است. خواستار نظرات سایر عزیزان و خود ایشان هستم.

سلام بر برادر عزیزم ..... جان:
تشکر برای پیام هایت / گرچه به نظر میاید که از یک فضای دلخوری آمده اند. ولی مهم نیست سعی می کنم به سوال هایت جواب دهم/ اگر واقعاٌ سوال بوده باشند و اظهاریه نباشند در قالب سوال.

jud....(8/8/2006 05:29:55 ب.ظ): سلام محسن جان / عجبی نیست چون همه ما به نوعی در حال گذروندن و هدر دادن وقتمون هستیم شما به روش خودتون و منم به روش خودم راستی شما وقتتون رو با چی میگذرونید ؟

بله حق داری. هرکدام ما یک نوع وقت را می گذرانیم یا تلف می کنیم: برخی با جنگیدن و برخی با صلحیدن! البته من هم جنگ های خودم را دارم که بیشتر قلمی است و در نامه های شخصی و در بلاگم مشخص است. پس من بیشتر به نوشتن و ارتباط با عزیزان مشغولم: مثل همین حالا. گاهی اوقات هم میروم به مراسم نیایش که برای مهربابا روزانه دو نوبت برپا هست و در آنجا با دف، موسیقی را همراهی می کنم. آشپزی و ارتباط با سایر دوستداران بابا هم مقداری از وقتم را میگیرد.

/ درباره پرداختن به شاخ و برگ و فراموش کردن ریشه ها هم بدم نمیاد نظر شما رو درباره ریشه ها بدونم چون در فرمایشتون معلوم نکردید که ریشه ها در کجا قرار گرفتن و شاخ و برگ در کجا /

مانند خود درخت، شاخ و برگ هرآنچه است که در ظاهر هویداست = جنگ، خونریزی، اعتراض، اعتصاب، اعلامیه، قطعنامه، تظاهرات.... تحریمات. ولی ریشه ها ناپیدا هستند = کینه، (مسلمانان از یهودیان، هندوها از مسلمانان، مسیحیان از هردو و......) خودخواهی بشر (ذهن فاسد سیاستمدارانی که جنگ افروز هستند و مسئول کشتارها و فجایع)، طمع (کارخانه های اسلحه سازی و دلال های اسلحه در سطح جهانی)..... روشن است حالا؟ بطور خلاصه: فرهنگ و اقتصاد ریشه هستند و سیاست شاخ و برگ . جهت اطلاع شما، من در"وزارت عشق و صلح و صفا" فقط یک کارمند معمولی هستم!

درباره سرگردانی و حیرانی جوانان اسراییلی هم راستش من که ازشون دورم و کاری از دستم بر نمیاد براشون انجام بدم ولی با توجه به اینکه شما براشون خیلی نگرانید پیشنهاد میکنم تجارب خودتون رو در این.....

اگر باهاشون نزدیک بودی میدیدی که عین خودت هستند و هیچ فرقی با من و تو ندارند بجز اینکه قدری پریشان تر و سرگشته تر هستند از اینهمه دروغ و تزویر سیاستمداران و آدم کشی/ دختران جوان و زیبایشان هم تاکنون چندین فلسطینی را کشته اند در جبهه (بدون خدمت نمی توانند بیایند بیرون) چه رسد به پسرهایشان! قیافه ها بیشتر شبیه موجودات فضایی با آرایش های غریب و هیپی وار و گسسته از جامعه و بیشتر هم گرفتار مواد مخدر. تا اینجاش با جوانان ایرانی زیاد فرقی ندارند الا اینکه بر عکس ایرانیان مقیم داخل و خارج، با هم بسیار متحد هستند؛ و خوب هوای همدیگر را دارند زیرا که همیشه خودشان را "اقلیت" می دانسته اند. همانطور که فرهنگ فعلی "اسلامی" (ضد سلام و ضد صلح) ما کودکان را "ضد یهود" بار میارد، فرهنگ "ضد ضد یهود" آنان هم به آنان آموزش میده که اقلیت هستند و دنیا برعلیه شان است و باید بجنگند در راه آرمان های مذهبی شان! به تجربه در این پنج ساله دریافته ام که چقدر فرهنگ های ما برخلاف ظاهر و شاخ و برگ، در ریشه و اساس شبیه همدیگر هستند! باور نداری یک سفر تشریف ببر پونا یا مکان های سیاحتی هند.

jud....(8/8/2006 05:30:06 ب.ظ): اما درباره تحریم های فردی هم , من بر اساس تشخیص و تصمیم خودم به چیزی که احساس میکنم درسته عمل میکنم حتی اگه دیگران اون رو احمقانه بدونن ولی شما که ماشالله خودتون یه پا اوشو خونید عجیبه که تصور میکنید فقط یک جمع میتونه پایه گذار یک حرکت باشه و فرد باید مسولیت خودش رو به جمع واگذار کنه .

عزیز من. هیچ عجیب نیست. اگر اوشو را بیشتر می شناختی این حرف را نمی زدی. اوشو در مورد فرد و نجات فرد صحبت می کند و اینکه: بدون اینکه خودت را نجات داده باشی نمی توانی دیگران را نجات بدی! "پایه گذاشتن یک حرکت" هم به این آسانی که شما تصور می کنی نیست. کدام حرکت؟ برای سرگرمی و یا برای تاثیرگذاری؟ نخستین مسئولیت هرفرد این است که خودش را از شر شرطی شدگی های مذهبی و اجتماعی برهاند و این پرداختن به "پایه گذاری یک حرکت" دقیقاٌ در جهت عکس حرکت اصلی و اساسی (رهاشدن از تاثیرات اجتماعی و شرطی شدگی ها) است. من و شما را از همان زمان شاه "ضدیهود" بار آورده اند و شما بعنوان یک فرد تا از این بارگران خلاص نشی هر "حرکتی" را هم که پایه بگذاری فقط وقت هدر دادن است، زیرا از هدف اصلی خودت که خداشدن و خلاص شدن از نفسانیات (به ترتیب عکس!) است دور شده ای.

jud....(8/8/2006 05:30:09 ب.ظ): به قول اوشو یک شمع روشن میتونه هزاران شمع خاموش دیگه رو روشن کنه ولی اگر همون یک شمع هم مثل هزاران شمع دیگه خاموش بمونه ........ / شما هم موفق باشید.

بله / ولی شمع روشن! یعنی کسی که به روشنی دل و ذهن رسیده باشه و از تعصبات مذهبی و قومی و فرقه ای رها شده باشه. آیا شما به روشنی رسیده ای؟ اوشو منظورش یک مرشد است و نه هر "پایه گذار حرکت سیاسی"! ببین چقدر ذهن میتونه انسان را از هدف اصلی خودش ( رهایی از دانستگی و ذهنیات عمیق و حک شده در ذهن) دور کنه!

0 Comments:

Post a Comment

<< Home